عاشــــــــــقانـــــــــه

تلخ ميگذرد
اين روزها را ميگويم
که قرار است

از تو
که آرام جان لحظه هايم بوده اي …
براي دلم
يک انسان معمولي بسازم ...


 
قرار شـد اشکـَنـَـک باشد و سر شکستـَنَـک
اما اين بازي که تو راه انداختي ...
سراسر دل شکستنـَـک بود و بس!






 

به هـــرکـــس مـــي نگـــــرم در شـــکايــت اســت
حــــــيــرانم که لــــذت دنــــيا به کام کيســــــت !!






 
خدايا !
هرگز کسي را ، به چيزي که قسمتش نيست ، عادت نده ...
 












اينجا جاييست که . . .
عشقبازي نمي کنند با هم . . .
با هم ، با عشق ، بازي ميکنند . . . !







به بـــــودن ها ، ديـ ـ ـ ـ ـ ـ ـر عــــــادت كـــــن و
به نبـــــودن ها ، زود ...











 
دلم براي کودکيم تنگ شده
براي روزهايي که باورم ساده بود
همه آدم ها را دوست داشتم
مرگ مادر "کوزت" را باور مي کردم و از زن "تنارديه" کينه به دل مي گرفتم
مادرم که مي رفت به اين فکر بودم مثل مادر "هاچ" گم نشود
دلم مي خواست "ممُل" را پيدا کنم
از نجاري ها که مي گذشتم گوشه چشمي بدنبال "وروجک" مي گشتم
تمام حسرتم از دنيا،نوشتن با خودکار بود
دلم تنگ شده
شايد يک روز در کوچه بازار فريب دست من ول شد و او رفت







 

ميدوني بهشت کجاست ؟
يه فضـايِ چند وجب در چند وجب
بينِ بازوهايِ کسي که دوسـتش داري .
(حسين پناهي)









 
يادمان باشد
امده ايم که با زندگي کردن قيمت پيدا کنيم
نه به هر قيمتي زندگي کنيم....
 









لبخند كه زد
توي چال گونه اش افتادم
پاي منطقم شكست ..!
و من
عاشق شدم ...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت 18:19 توسط elnaz| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت